بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيم



در روايت آمده است که در زمان جرجيس(1) (ع)، اميري بود کافر و قوم وي بسيار فساد کردندي. خداوند تعالي به سبب ايشان باران از آسمان باز گرفت و خلقي بسيار از قوم وي هلاک شدند و هيچ باران نيامد. آن امير کافر برخاست و سپاه تعبيه کرد(2) و مي آمد تا به درِ خانة جرجيس (ع).

او را خبر کردند که اين کافر بر تو سپاه آورده است. گفت: بنگريد تا چه خواهد؟ گفت: بيرون آي و پيغام من به خداي خويش برسان و بگوي از آسمان باران بازگرفتي تا خلقي بسيار هلاک شدند، اگر(3)باران فرستي و اگر ني ترا بيازارم.جرجيس (ع) به خانه بازآمد و دو رکعت نماز کرد و سر به سجده نهاد.

جبرئيل(ع) بيامد که مراد چيست؟ گفت: يا جبرئيل! خداوند عزوجل داناتر که اين کافر چه مي گويد. جبرئيل (ع) برفت و بازآمد و گفت: يا جرجيس؛ بگوي که تو عاجزي و ضعيف و من قادرم و قوي. مرا چگونه تواني آزردن؟ جرجيس(ع) پيغام بگزارد. آن کافر گفت: راست مي گويد؛ من عاجزم و ضعيف. دست من به آزار او نرسد. وليکن دوستان او را بيازارم يکي را به زير تازيانه درآرم و يکي را به زير شمشير و يکي را به آب اندازم و يکي را به آتش ـ تا از هر جائي ناله ئي از دوستان او برآيد، چون دوستان او را آزردم او را آزرده باشم.

خداوند تعالي جبرئيل را بفرستاد که يا جرجيس آن بنده مرا بگوي که بازگرد تا باران بفرستم. آن امير بازگشت سه شبان روز پيوسته باران درگرفت و روز چهارم آفتاب کرد و گياه برست و چنان شد که مرد اندران ميان برفتي. چون يک هفته برآمد امير آن نيکوئي بديد باز سپاه تعبيه کرد و آمد به نزديک جرجيس (ع). جرجيس بيرون آمد و گفت: باران آمد، اکنون چه مي خواهي؟ گفت: اي پيغامبر خداي به جنگ نيامده ام چه به صلح آمده ام، کسي که از جهت دوستان خويش چندين نيکوئي کند با او صلح کنم تا از جمله دوستان او باشم.

پي نوشت ها

1_ جرجيس: نام پيغمبري است از بني اسرائيل که به انواع عقوبت او را مي کشتند باز زنده مي شد و امت خود را دعوت مي کرد.

2_تعبيه کردن: آماده کردن؛ آرايش جنگي دادن.

3‌_ اگر: يا. معني جمله آنست که يا باران فرست يا [اگر نفرستي] ترا بيازارم.



اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و عجل فرجهم